افلاک

مجله فرهنگی و اطلاع رسانی افلاک

افلاک

مجله فرهنگی و اطلاع رسانی افلاک

زندگی نامه حکیم جلوه

میرزا ابوالحسن جلوه در ماه ذیقعده سال 1238 هجرى قمرى در احمدآباد واقع در گچرات هندوستان چشم به جهان گشود. پدرش سید محمد طباطبایى پزشک ماهرى بود و شعر هم مى‏سرود.
میرزا ابوالحسن جلوه هفت ساله بود، که همراه با پدرش به اصفهان عزیمت کرد در سن چهارده سالگى پدر دانشمند و فداکارش را از دست داد و به شهر زواره زادگاه آباء و اجدادى خود رفت و در انبوه مشکلات یتیمى و فقر و تنگدستى قرار گرفت. تنها چیزى که مایه دلگرمى وى بود، فضل و دانش اجدادش بود، که در او شوق و عشق عجیبى به تحصیل علم بوجود آورده بود و به همین دلیل وطن اصلى خود یعنى زواره را ترک نمود و به اصفهان مراجعت کرد و در مدرسه کاسه گران اصفهان مشغول تحصیل علوم دینى شد.
میرزا ابوالحسن جلوه هوش و استعداد سرشارى داشت و به خصوص شیفته کسب اطلاعات در علوم عقلى بود.
وى مقدمات علوم الهى را نزد استاد حسن حکیم و سپس حکومت، عرفان و الهیات را نزد ملا عبدالجواد خراسانى آموخت. او علاوه بر تحصیل گاهى هم شعر مى‏سرود، ولى به تدریج متوجه شد، که سرودن شعر، مانع پیشرفت تحصیلاتش مى‏شود، لذا شعر و شاعرى را رها کرد و تمام وقت خود را صرف مطالعه و مباحثه نمود، به طورى که لحظه‏اى از تحقیق و بحث علمى غفلت نمى‏کرد.
میرزا ابوالحسن جلوه اگرچه با فقر و نادارى دست به گریبان بود و در دوران نوجوانى یتیم شد، اما وى مشکلات را پذیرا گردید و سختى‏ها را تحمل کرد و در راه کسب علم و فضیلت بى وقفه جدیت و تلاش نمود، تا به مقام والائى از علم و معنویت دست یافت.
طلاب باهوش و خوش استعداد پیوسته با وى در ارتباط بودند و با تشکیل جلسات بحث و گفتگوى علمى، از وجود او بهره مى‏بردند.
شرائط نامساعد اجتماعى از یک طرف و فقر و تنگدستى شدید از سوى دیگر، او را ناچار ساخت که در سال 1273 هجرى قمرى به تهران عزیمت نماید.
وى در تهران خانه‏اى براى سکونت نداشت و همواره در مدرسه دارالشفاء در حجره محقرى زندگى مى‏کرد.
در این مدرسه بود، که آثار نبوغ و اندیشه درخشان وى نمایان گشت و مورد توجه اهل فضل و دانش قرار گرفت و شیفتگان و تشنگان علوم الهى پروانه‏وار دور شمع وجودش گرد آمدند و از اندیشه‏هاى بلند او در باب حکمت و فلسفه بهره‏ها بردند.
حوزه تدریس این عالم ربانى بسیار مرتب و منظم بود و همواره حدود صد نفر از فضلاء از جلسه درس او استفاده مى‏کردند.
حکیم و فیلسوف میرزا ابوالحسن جلوه، زائیده رنج‏ها و سختى‏ها بود و مشکلات و آوارگى‏ها او را همانند پولادى آبدیده، انسانى وارسته و استادى شایسته گردانیده بود و تلاش علمى، روحیه عرفانى و زندگى معنوى اش، او را به یک عنصر نورانى و یک عالم روحانى و تکامل یافته درآورده بود.
مقام علمى و معنوى این استاد فرزانه، آن چنان رفیع بود، که علماء و دانشمندان بزرگ و گاهى ناصرالدین شاه فاجار و سایر مقامات حکومت وقت در مدرسه دارالشفاء به دیدار او مى‏رفتند و با این شخصیت برجسته و بزرگ علمى و معنوى ملاقات مى‏نمودند.
حکیم با اینکه با ارکان ملت و رجال دولت، الفت داشت، در عین حال رعایت قناعت و زندگى زاهدانه را شیوه خود قرار داده بود و هرگز حاضر نبود، دانش و معنویت خویش را با زخارف فریبنده و مظاهر مادى دنیوى معامله کند. او طبعى منیع داشت و از آشنا و بیگانه هرگز تمنائى نکرد.
این فیلسوف سترک قرن سیزدهم و چهاردهم هجرى قمرى، هرگز اسیر غرور و خودخواهى نشد و پیوسته در برابر همگان خضوع و فروتنى عملى داشت و همواره یار محرومان بود. کمتر حرف مى‏زد و به ندرت داد سخن سر مى‏داد و بیشتر سکوت مى‏نمود و در فکر و اندیشه به سر مى‏برد.
در زمان ناصرالدین شاه قاجار، بین حکماء و فقهاء، بر سر مسائل علمى اختلاف نظرى پیش آمد، سردسته فقهاء میرزا حسن آشتیانى و بزرگ حکماء ابوالحسن جلوه بودند. قرار شد جلسه‏اى تشکیل شود و موضوع مورد اختلاف را با بحث و گفتگو حل کنند، اما بحث به سر و صداى زیادى کشید و در این میان حکیم جلوه، کمتر سخن مى‏گفت و گاهى اصلا ساکت و خاموش مى‏ماند. پسر میرزا حسن آشتیانى از حکیم جلوه سوال کرد:
چرا خاموش نشسته‏اى؟
حکیم جلوه بدون تامل، این شعر را خواند:

این دیگ زخامى است، که در جوش و خروش است چون پخته شد و لذت دم برد خموش است‏


حکیم جلوه در رشته‏هاى مختلف تدریس داشت و شاگردان فراوانى را پرورش داد و مرجع طلاب و ملجا محققین و دانشمندان بود.
هر که با او مصاحبت مى‏کرد، شیفته خلق و خوى نیکو، همت عالى و طبع متعالى وى مى‏گشت و پیوندى عاطفى با حکیم جلوه برقرار مى‏کرد و به مقام علمى و معنوى او ارادت مى‏ورزید.
حکیم جلوه، بر کتاب شرح هدایه میبدى، مبدا و معاد و اسفار ملاصدرا شرح و حاشیه نگاشت.
مثنوى مولوى را تصحیح کرد و رساله‏اى درباره ترکیب و احکام آن تالیف نمود.
اشعار حکیم جلوه با مقدمه آقاى سهیلى خوانسارى در سال 1348 هجرى قمرى انتشار یافت و دیوان وى که مجموعه‏اى از قصیده‏هاى توحیدى، مسائل بقاء نفس، اثبات واجب و معاد، مدح پیامبر (ص) و حضرت على (ع) مى‏باشد، چاپ و منتشر گردیده است.
حکیم ابوالحسن جلوه که همانند ستاره پرفروغى در آسمان علم و حکمت درخشید و آثار علمى و شاگردان فراوانى از خود به یادگار گذاشت. سرانجام در شب جمعه ششم ذیقعده سال 1314 هجرى قمرى، در سن هفتاد و شش سالگى زندگى را بدرود گفت و در جوار قبر شیخ صدوق، على بن بابویه قمى مدفون گردید. - تاریخ اردستان، ج 2، ص 334؛ هدیه الاحباب، ص 15. ?

زندگی نامه رابرت هوک

رابرت هوک، فیزیکدان شهیر انگلیسى روز هیجدهم ژوئیه سال 1635 میلادى در دهکده فرش واتر واقع در ساحل جنوبى انگلیس چشم به جهان گشود.
پدرش کشیش همان محل بود و در خانه کوچکى زندگى مى‏کرد. هوک از بدو تولد بسیار ضعیف و لاغر بود و چنانچه از یادداشت‏هاى دوران جوانى او بدست مى‏آید، کمتر غذایى به مزاجش سازگار بود، به علت التهاب سینوس‏هاى پیشانى اش، همواره سردرد و سرگیجه داشت، دائما مبتلاء به زکام بود و از این بیمارى به شدت رنج مى‏برد، شب‏ها نمى‏توانست بخوابد و اگر هم ساعتى مى‏خوابید، در خواب با رویاهاى ترسناک و کابوس‏هاى وحشتناکى دست به گریبان مى‏شد و درد و بى خوابى سبب تندخویى و بى‏حوصلگى هوک و در نتیجه باعث گله و شکایت دیگران و رنجش دوستانش مى‏گردید.
علاوه بر این، هوک از جمال و زیبایى بهره‏اى نداشت، دماغش بسیار بزرگ و دهانش گشاد بود و قیافه مضحک او هر بیننده‏اى را از آینده وى ناامید مى‏ساخت!
هوک سیزده ساله بود، که پدرش را از دست داد. او پس از مرگ پدر به لندن رفت و به عنوان شاگرد، پیش سر پیتر للى یکى از نقاشان معروف مشغول به کار شد، اما بوى رنگ‏هاى نقاشى، سردرد او را افزایش داد، ناچار نقاشى را ترک کرد و وارد مدرسه شهر وست مینستر شد. طولى نکشید که مورد توجه دکتر بوسیاى استاد مدرسه قرار گرفت و بوسیاى یار و همدم زندگى او شد. با آموختن هندسه و آشنایى جزئى با زبان‏هاى لاتینى و یونانى در 18 سالگى وارد دانشگاه عجیب او در حکاکى روى چوب و فلز مورد توجه قرار گرفت و با آشنایى به موزیک، به عنوان آوازه خوان در دانشکده کرایست چرچ دانشگاه آکسفورد مشغول به کار شد.
هوک در این دانشکده، پیش خدمت شخصى به نام گودمن بود و با پولى که از پیش خدمتى و آوازخوانى به دست مى‏آورد، زندگى خود را اداره مى‏کرد.
در دانشگاه آکسفورد، عده معدودى از جوانان با استعداد، که علاقه خاصى به علوم آزمایشگاهى داشتند، دست به یک رشته مطالعات تازه‏اى زدند.
رابرت بویل جزء گروه فوق بود، که در زندگى هوک تاثیر فراوانى داشت. ولى هفت سال از هوک بزرگتر بود و مال و ثروت زیادى در اختیار داشت.
رابرت بویل در سال 1655 هوک را که هنوز محصل بود، به عنوان معاون آزمایشگاه خود استخدام کرد.
هوک در این آزمایشگاه، پمپ باد را اختراع نمود. در سال 1661 کتابى درباره خاصیت لوله‏هاى موئین و صعود مایعات در لوله‏هاى موئین نوشت و در این باره بررسى بیشترى نکرد، اما کتاب او مملو از نظریات تیز و داراى روح آزمایش بود.
هوک دریافت که حرکت اجسام ریز، روى سطح مایعات و بالارفتن نفت از فتیله چراغ و حرکت شیره خام و پرورده ذرختان بر اثر خاصیت لوله‏هاى موئین است.
در سال 1662 هنگامى که انجمن سلطنتى امتیاز خود را دریافت کرد، هوک را به عنوان کتابدار و متصدى انجمن استخدام نمود. در اینجا هوک اجازه داشت فقط هر هفته هنگامى که انجمن تشکیل مى‏شود، چهار آزمایش مهم انجام دهد.
او در سال 1665 کتابى درباره میکروگرافیا نوشت، این کتاب باعث شد که نام هوک جزء علماء بزرگ در تاریخ علوم ثبت گردد. کتاب او در انجمن‏هاى علمى انگلستان مورد توجه خاصى قرار گرفت و بعدها اسم هوک جزء دانشمندان مطالعه میکروسکپى بیولوژى ثبت گردید.
هوک با میکروسکوپى که اختراع کرده بود، پس از مطالعات زیادى، شرحى درباره چشم مرکب مگس و دگردیسى حشرات و ساختمان پر پرندگان نوشت.
وى در شرح ساختمان چوب پنبه براى اولین بار لغت سل به معناى سلول را به کار برد و آن را کوچک‏ترین جزء چوب پنبه نامید.
هوک به وسیله میکروسکوپ نه تنها در دنیاى موجودات جاندار مطالعات فراوانى نمود، بلکه روى ساختمان اجسام جامد نیز مطالعه کرد. و اشکال مختلف بلورهاى برف را تشریح و نقاشى نمود. با کمک آن دستگاه بیش از 60 نوع اشیاء را مشاهده مى‏نمود.
او در تمامى رشته‏هاى علوم، آزمایش‏هاى دقیقى داشت. اولین دستگاه سنجش نور در مایعات و هم چنین اولین بارومتر یا هواسنج چرخى و غلظت سنج الکلى و اولین رطوبت سنج را اختراع کرد.
هوک اولین کسى بود که درجه صفر میزان الحراره را نقطه انجماد آب قرار داد. او بنیانگذار علوم مربوط به آثار جوى بود. تئورى مکانیکى گرما و حرارت را تشریح کرد و ثابت نمود که:
اجسام بدون وجود هوا نمى‏سوزند.
هوک پس از آزمایش در ساختمان بلورهاى کوارتز در داخل سنگ چخماق نتیجه گرفت، که ساختمان اجسام از بلورهاى مخصوص و به اشکال مختلف تشکیل شده‏اند و بدینوسیله تفاوت فلزات و نمک‏ها را مشخص کرد.
طاعون کبیر در سال 1665 و آتش سوزى بزرگ در سال 1666 نصف بیشتر لندن و اهالى این شهر را از بین برد. هوک به کمک کریستو فرورن در آبادى شهر لندن کوشید و یک هفته بعد از حریق، نقشه جدیدى براى ساختن لندن، که شکل یک مثلث بود، پیشنهاد کرد.
نقشه شهرسازى هوک بعدها براى احداث ساختمان‏هاى نیویورک بکار رفت.
در سال 1674 هوک کتابى درباره ستارگان و فاصله آنها نوشت و براى مشاهده آنها اولین تلسکوپ را اختراع کرد.
مشهورترین اختراع هوک، اختراع پاندول ساعت و تنظیم کار عقربه‏هاى ساخت مچى بوسیله فنر بود. او پس از چند سال رقاص ساعت را اختراع کرد.
در سال 1677 الدینبرگ منشى انجمن سلطنتى مرد و هوک به جاى او منصوب شد. هوک در زمان اشتغال در انجمن، چندین بار با نیوتن مکاتبه نمود و درباره کشف علوم، با وى اشتراک مساعى کرد.
در سال 1682 هوک انجمن سلطنتى را ترک نمود.
در سال 1687 پسر برادرش که سال‏هاى متمادى با او زندگى مى‏کرد، فوت شد و این واقعه، یک تشنج شدید براى هوک بود. بعد از گذشت یکى دو سال از این واقعه، هوک سلامت خود را از دست داد و در سوم مارس سال 1703 میلادى و در 68 سالگى در لندن درگذشت.
دو سال بعد از مرگ هوک، نسخه هایى از کارهاى علمى او که در حدود چهارصد هزار لغت بود، پیدا شد.
این یادداشت‏ها باعث شد که نام وى در زمره دانشمندان بزرگ در تاریخ علوم جاودان بماند.
اگر چه هوک، بررسى‏هاى علمى و تحقیقات خود را به حد کمال نرسانید، ولى با فعالیت‏ها و تلاش‏هاى مداوم و خستگى‏ناپذیر خود توانست، کلیه تئورى‏هاى علمى را در اختیار علماء و دانشمندان بعد از خود قرار دهد.
ل - ت- مور در شرح حالى که براى نیوتن نوشته، چنین متذکر مى‏شود: بهتر بود که نیوتن در اوج شهرت و معروفیت خود، گذشت بیشترى از خود نشان مى‏داد، و نسبت به هوک، یعنى این مغز متفکر و روح بزرگى که در زندان تن رنجور محبوس بود، محبت بیشترى مى‏ورزید!
بدین ترتیب رابرت هوک فیزیکدان معروف انگلیسى، با به جاى گذاشتن دهها اکتشاف عظیم علمى، به خاطر اخلاق تند و خشن خود، مظلومانه و بدون مقبره مشخصى به آغوش خاک آرمید. - دانشمندان بزرگ جهان علم، ص 73. ?